مسجور یعنی لبالب

مجاز از شعله گرفتن آتش است. وقتی لغات برانگیخته می‌شوند.

مسجور یعنی لبالب

مجاز از شعله گرفتن آتش است. وقتی لغات برانگیخته می‌شوند.

سلام خوش آمدید

محرمانگی

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۴۴ ق.ظ

به برادر حمید با من و من می‌گویم که جلسه‌ی امروز ساعت نُه و نیم را نیاید. ناراحت می‌شود. ساعتی بعد جلسه هم به قول خودش کنکل می‌شود. من که می‌دانم بابت چیست. اما به روی خودم نمی‌آورم. من اجازه‌ی خطا ندارم. از دیشب بیژن حالش بهتر است. تقریباً در خانه هیچ کار خاصی نمی‌کنم. سعی می‌کنم با مهارت به اشیاء خانه هم برخورد نکنم. سین می‌گوید افسردگی است. من قبول ندارم اما. امیدهای مُرده احتمالا یک فولدری نزد خداوند دارند. پیچیدگی قضیه آنجاست که مدام با خود کلنجار می‌روی که چه کار بهتری می‌توانستی بکنی که آن امیدها آنقدر مفت از دست نروند. آنوقت میلیون‌ها پیکسل که قابلیت تغییر دارند در ذهنت به وجود می‌آید. همه را آنالیز می‌کنی. فولدر امیدهای مُرده هیچ وقت به سطل آشغال زنده‌گی حرکت نمی‌کند. این چیزی است که از انسان‌ها آدم می‌سازد. امید. یک حس غیرقابل توصیف. مثل یک مومیایی مجسم است که نه رنگ دارد. نه مزه. نه بو. اما گاهی تکان می‌خورد و تو از آن تکانه‌ها نقش‌های مجسم عجیب می‌سازی. نه باور داری که می‌شود. نه باور نداری که نمی‌شود. به سن مُردن رویاهای کودکی نرسیده‌ام. اما نزدیک است...

صبح خواب‌های درهم می‌بینم. نماز را عادتی نمی‌خوانم. به فارسی می‌گویم که خدایا دوستت دارم. می‌خوانم که من نمی‌دانم که من اهل چه‌ام. یا کجا ام. یا کدام ام یا که ام. خالقا بیچاره‌ی راهم تو را. همچون موری لنگ در چاهم تو را.. چقدر این احساس عطار نیشابوری را خوب می‌فهمم. چقدر. نوشته‌های ف.ن و ص.خ را می‌خوانم که در مورد من نوشته‌اند. توهم های ویروسی عجیب. من از میان آدم‌ها مانور می‌دهم و هنوز عده‌ای این را بین نگاه‌های پری‌شان و لبخند‌های مستاصلم نمی‌بینند. دنبال آدمی می‌گردم که بتوانم مدتی ولو اندک به او احترام بگذارم. 

  • ۰۳/۰۶/۱۱
  • وی بی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی