- ۲۵ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۲۶
به اسم او که نامهٔ نانوشتهٔ میداند. امروز یک شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ است. اینجا برای ثبت در تاریخ مینویسم. امیدوارم دوام بیاورد و کسی جز نگارنده نخواندشان. حتی بد نیست مدتی خود نگارنده هم نخواند. جایی امروز خواندم که بدترین نوع خاطرات با آدمهایی ست که مدتی با آنها خوشی زایدالوصفی داشته ای اما تو را بعدها بیرحمانه ترک کردهاند. یادآوری این خاطرات مثل ترکشی در نخاع است. تحملشان دردناک و پاک کردنشان کُشنده است. امروز چیز زیادی نمینویسم. دلم به روزهایی خوش است که برای خودم در اتاق مسئله حل میکنم. کنار آدمهایی که هیچ از من نمیدانند. و عجیب آنکه من هم از آنها چیزی نمیخواهم بدانم. رخوت عجیبی در آن حس کنجکاوی همیشگیام ایجاد شده. نه مهم است برایم که چه در موردم فکر میکنند.. نه خیال میکنم که آدمهای بزرگی هستند هنوز که باید به دیدارشان بروم... سخت است نوشتن اینطوری. اما بیملاحظه نوشتن لذت غریبی دارد. با من باش. خاصه آنکه ندانی پشت این خطها چه کسی است و جنس این ترکهها که بر دستش میخورد شب و روز را نشناسی. والسلام.